از نوترون ناراحت شدم که دیدم ناراحته بابت شب تولد محمد. که بهش خوش نگذشته، که بدش اومده من اونجوری بودم و ملتو بغل میکردم یا هرچی

اونم از اون دفعه که گفت فلان لباس خیلی یه بذا تو مراسمات خودمونی تر بپوش!

من نسبت به این تعیین تکلیف به شدت گارد دارم خودشم می‌دونه، دیشب میگف اصلا نمیگم اون وضع خوب بود یا بد، دارم نظر شخصیمو میگم. ولی من نمیتونم بگم نظر شخصیت تغییری تو کار من ایجاد نمیکنه که.

نمیدونم شاید منم اگه جاش بودم دلخور میشدم. ولی به جای اینکارا که تهش بخوام به زووور از زیر زبونش بکشم علت ناراحتیشو و هروقت من درباره‌ی اون شب با کسی میگم و میخندم پکر میشه، انتظار داشتم بهم بگه اینکارو نکن بدون من. و همون‌جوری که ممکن بود خودمم اینو بگم و انتظار داشتم اون قبول کنه؛میگم باشه.


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مارکت فايل Ebony نسیمی از آسمان ساحل افکار آهنگ ها سفر به تبریز روستای بشیران زیرکوه liebespuppen doll